تاریخچه وهابیت
مقدمه
بیش از سیصد سال است که جامعه بزرگ اسلامی از پدیده ای به نام وهابیت رنج می برد که پیامدهای جبران ناپذیر و زیان بار این گروه سالهاست که جهان اسلام را مورد تهدید قرار داده است. اندیشه های مخرب و بدعت گذار وهابی براساس اعتقادات موجود در فقه حنبلی در قرن چهارم پایه گذاری شد که با حلول تعاریف سلفی در قرن هشتم احیا گردید و در قرن دوازدهم سازمان یافت و در قرن چهاردهم هجری این مکتب به عنوان کالای سیاسی ازنقطه ای به نقطه دیگر صادر می گردید.. تاریخچه و جریان شناسی این گروه نشان از توطئه هایی دارد که دولتهای استعمارگر بر علیه مسلمین طراحی کرده اند تا با ایجاد انشقاق و تفرقه بین امت اسلامی و تزریق ادبیات زور و بدون پشتوانه عقلی در اعتقادات اسلامی، راه را برای حاکمیت خویش بر جهان اسلام باز نموده و تئوری تفرقه بیانداز و حکومت کن را در جهان اسلام عملی کنند.
با شناختی که همفر از محمد ابن عبدالوهاب بدست آورده بود، از وی به عنوان ابزاری برای توطئه چینی علیه اسلام بهره جست و در مدت تماس و همنشینی با عبد الوهاب عقاید و اندیشه های دینی او را تشکیک نمود و تفکری خود ساخته را به وی القاء نمود.
توطئه چینی استعمار
در سال 1710 میلادی وزارت مستعمرات انگلستان 10 تن از جاسوسان حرفهای خود را به مصر، عراق، ایران، عربستان و ترکیه فرستاد. تا معلومات کافی به منظور تقویت راههایی برای ایجاد تفرقه میان مسلمین و گسترش تسلط بر کشورهای اسلامی جمعآوری کنند. در این میان مستر همفر به آستانه (ترکیة امروزی و دولت عثمانی آن زمان) فرستاده شد و در آنجا خود را محمد نامید و با عالمی مسن از اهل تسنن و حنفی مذهب آشنا شد و پیش او درس میخواند و از این طریق در طی دو سال مأموریتش در آستانه یادگرفتن زبانهای ترکی و عربی و فراگرفتن قرآن و تعلیمات شریعت اسلام پیشرفت بسیاری کرد و بعد از این مأموریت به لندن بازگشت و پس از گذشت 6ماه آموزش و دورههای مختلف و مطلع شدن از اسرار و نقاط ضعف و قوت اسلام و مسلمین این بار به بصره در عراق فرستاده شد.
وی در آنجا ابتدا وارد یک مسجد شد ولی بدلیل شک و سوءظن نسبت به او از آنجا خارج و وارد کاروانسرایی شد که از آنجا نیز به دلیل مجرد بودن رانده شد و سپس وارد کارگاه نجاری شخصی شیعه به نام عبدالرضا شد و در آن زمان بود که با محمد بن عبدالوهاب مواجه شد و تمام همت خود را صرف تعلیم و تربیت او کرد، تا در سال 1143 هجری نقشه ی او به وسیله آن شاگرد دستآموز به مرحله عمل رسیده و مذهب استعماری وهابیت (مانند قادیانیه و امثال او) اعلام و شروع به کار کرد.
وی در خاطرات خویش آشنایی خود را با محمد ابن عبدالوهاب اینگونه بیان می کند:
«در کارگاه نجاری عبدالرضا با جوانی آشنا شدم که به این دکان تردد داشت و هر سه زبان ترکی، فارسی و عربی را میدانست و در لباس طلاب علوم دینی بود و بنام (محمد بن عبدالوهاب) نامیده میشد، این شخص جوانی سخت مغرور و متکبر و عصبی مزاج بود و نسبت به حکومت عثمانی سخت بدبین بود، اما نسبت به حکومت فارس بیتفاوت بود و علت دوستیش با صاحب نجاری (عبدالرضا) این بود که هر دو با خلیفه عثمانی دشمن بودند.»
وزارت مستعمرات نقشه دقیقی برای شیخ تهیه نموده است که آن را باید اجرا کند و این نقشه عبارتست از: تکفیر تمام مسلمانان و مباح بودن قتل آنان و غارت کردن اموالشان و هتک آبروی آنان، و فروختن آنان در بازار برده فروشان، و جواز برده ساختن مردانشان و کنیز گرفتن زنانشان
همفر شخصیت محمد ابن عبدالوهاب را در بدو آشناییش با وی اینگونه توصیف می کند:
«... این جوان مغرور (محمد بن عبدالوهاب) در فهم قرآن و سنت از درک خودش پیروی میکرد، و آراء و نظریات بزرگان مذاهب را طرد میکرد، نه تنها بزرگان زمانش و بزرگان مذاهب اربعه بلکه حتی درباره ابی بکر و عمر نیز ـ در صورتیکه از کتاب و سنت چیزی خلاف نظریات آنان مییافت ـ آراء آنان را هم به دیوار میزد.»
در بخش دیگری از خاطرات خویش می نویسد:
«من گمشده خودم را در محمد بن عبدالوهاب یافته بودم، زیرا آزادگی و غرور و منش و تنفری که از علمای عصر خود داشت و استقلال نظرش که حتی به خلفای چهارگانه نیز اهمیتی نمیداد، و تنها به فهم خودش در قرآن و سنت اتکاء میکرد... سخت نسبت به ابوحنیفه میتاخت، و درباره خودش میگفت: من از ابوحنیفه خیلی بیشتر میفهمم و مدعی بود که: نصف کتاب بخاری باطل است»
با شناختی که همفراز محمد ابن عبدالوهاب بدست آورده بود ،از وی به عنوان ابزاری برای توطئه چینی علیه اسلام بهره جست و در مدت تماس و همنشینی با عبد الوهاب عقاید واندیشه های دینی او را تشکیک نمود و تفکری خودساخته را به وی القاء نمود.
همفر ماجرای چگونگی شستشوی مغزی محمد ابن عبدالوهاب را اینگونه شرح می دهد:
«من میان خودم و (محمد) محکمترین ارتباط ها را برقرار ساختم، و مرتب در او میدمیدم، و میگفتم او خیلی بیشتر از (علی و عمر) میفهمد، و میگفتم: اگر در زمان رسول خدا بودی حتما تو را برای خودش به جانشینی انتخاب میکرد، و مرتب به او میگفتم: من امید بسیاری دارم که روزی اسلام به دست تو تجدید شود، زیرا تو تنها نجات دهندهای هستی که امید است به وسیله تو اسلام از این سقوط نجات یابد... با محمد قرار گذاشتم که در تفسیر قرآن طبق افکار خودمان بحث کنیم، و کاری به افکار مذاهب و بزرگان اسلام نداشته باشیم، و بدین منوال با همدیگر قرآن را میخواندیم و در قسمتهائی از آن بحث میکردیم ـ و منظور من از این سبک بحث این بود که محمد را به دام اندازم ـ و محمد هم مرتب برای آنکه روشنفکری و آزاد فکری خودش را ثابت کند بیشتر نظریاتی که من میدادم میپذیرفت»
همفر پس از مراجعت به انگلستان و دیدار دبیر کل وزارت مستعمرات، ماموریت یافت تا به وسیله محمد ابن عبدالوهاب مرحله جدیدی از نقشه خویش را آغاز کند چنانکه ماجرای ماموریتش را اینگونه شرح می دهد:
آنچه که موسوم به فرقه وهابیت است نه تنها ریشه های اصیل دینی ندارد، بلکه به عنوان یک مکتب انحرافی ساخته و پرداخته استعمار است و به عنوان ملعبه ای برای اهداف شومی که قلب امت اسلامی را نشانه رفته طراحی گردیده است.
«دبیر کل گفت: وزارت مستعمرات نقشه دقیقی برای شیخ تهیه نموده است که آن را باید اجرا کند، و این نقشه عبارتست از:
تکفیر تمام مسلمانان و مباح بودن قتل آنان، و غارت کردن اموالشان، و هتک آبروی آنان، و فروختن آنان در بازار برده فروشان، و جواز برده ساختن مردانشان و کنیز گرفتن زنانشان.
نابود ساختن کعبه به نام اینکه جزء آثار بت پرستی است ـ اگر بتواند ـ و مانع شدن مردم از حج، و تحریک عشایر و قبایل به غارت قافلههای حجاج و کشتن آنان.
کوشش به منظور ایجاد روح نافرمانی نسبت به خلیفة عثمانی و تحریک مردم برای جنگیدن با او و تجهیز لشکرهائی برای این منظور، و نیز لازم است با شریفهای حجاز با تمام وسائل ممکنه مبارزه شود، و از نفوذ آنان کاسته گردد.
ویران ساختن قبهها و ضریحها و اماکن مقدسه مسلمانان در مکه و مدینه و دیگر بلاد اسلامی که برایش امکان داشته باشد، به نام اینکه اینها بتپرستی و شرک و نوعی اهانت به شخصیت پیامبر و خلفای او و رجال اسلام است.
ایجاد هرج و مرج و آشوب در بلاد به هر اندازه که بتواند.
انتشار قرآنی دست کاری شده ،که احادیثی که ناظر به تحریف قرآن است در آن عملی شده باشد»
از اینرو همفر پس از بازگشت از انگلستان به سوی بصره روانه شد و پس از آن در جستجوی محمد ابن عبدالوهاب عازم نجد گردید. وی با هماهنگی وزارت مستعمرات بریتانیا دور جدیدی از رایزنیهای خویش را برای قیام علیه حکومت عثمانی شروع کردو در نهایت باهمکاری محمد ابن سعود حاکم درعیه و محمد ابن عبد الوهاب مکتب وهابیت را به عنوان یک مکتب ابداعی به جوامع اسلامی تحمیل نمودند.
چکیده
آنچه که موسوم به فرقه وهابیت است نه تنها ریشه های اصیل دینی ندارد،بلکه به عنوان یک مکتب انحرافی ساخته و پرداخته استعمار است و به عنوان ملعبه ای برای اهداف شومی که قلب امت اسلامی را نشانه رفته طراحی گردیده است.