شناخت وهابیت

...پایگاهی جهت شناخت فرقه ضاله ی وهابیت

شناخت وهابیت

...پایگاهی جهت شناخت فرقه ضاله ی وهابیت

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پاسخ به شبهات» ثبت شده است


د

ر 8 شوال  1344 هجری قمری وهابیان در اقدامی گستاخانه به قبرستان بقیع ریختند و گنبد و بارگاه 4 امام معصوم و فرزندان پیامبر را تخریب کردند. همان روز برای قانع کردن افکار عمومی در روزنامه ی ( ام القری) پرسش و پاسخی به چاپ رسید که در آن بر لزوم تخریب گنبد و بارگاه  استدلال شده بود. 
مهمترین دلیل آنان استدلال به یک روایت بود که آن در صحیح مسلم جلد 13 صفحه ی 61 کتاب الجنایز آمده است. اکنون به متن روایت دقت کنید: 
وکیع عن سفیان الثوری عن حبیب بن ابی ثابت عن ابی وایل  عن ابی الهیاج الاسدی، قال: قال لی علی بن ابی طالب الا ابعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله، ان لا تدع تمثالا الا طمسته و لا قبرا مشرفا الا سویته.
یعنی: ابی الهیاج اسدی گفت: مولا علی (ع) به من فرمود: آیا دوست داری تو را به کاری برانگیزم که پیامبر مرا به آن دستور داد؟! پس از کنار هیچ تصویری مگذر مگر آنکه آن را محو کنی و از کنار قبری مگذر مگر آنکه آن را صاف کنی.
وهابیان به قسمت  دوم این روایت استدلال کردند که باید قبور را و گنبد و بارگاه را تخریب کرد. اکنون به بررسی این روایت در دو بعد سند و دلالت میپردازیم.  
اولا سند این روایت مشکل دارد: 
همانطور که در متن آمد مسلم این روایت را به واسطه ی پنج نفر از پیامبر نقل کرده. که هر پنج نفر از دیدگاه رجال شناسان مهم اهل تسنن دارای مشکلاتی هستند.
نفر اول که وکیع است احمد بن حنبل حدیث شناس بزرگ اهل تسنن معتقد است او در 500 حدیث خطا کرده. و آشنایی کامل با حدیث نداشته.( ابن حجر در تهذیب التهذیب جلد 11 صفحه ی 125). 
نفر دوم سفیان ثوریست که ابن حجر، رجالی  مشهور اهل تسنن او را مدلس - دزد حدیث- میداند و از ابن مبارک نقل کرده که او حدیث نقل میکرد من که رسیدم دیدم او در نقل خود تدلیس میکند همین که مرا دید از کار خود خجالت کشید. (تهذیب التهذیب جلد 4 صفحه ی 115).
نفر سوم حبیب ابن ابی ثابت است  که ابن حبان از عطا نقل میکند که او در حدیث تدلیس - دزدی - میکرد و از احادیث او پیروی نمیشود. (تهذیب التهذیب جلد 2 صفحه ی 178).
چهارم ابو وایل است که نام او شقیق بن سلمه ی اسدی کوفیست. و با علی بن ابیطالب سر سنگین بوده است. (تهذیب التهذیب جلد 4 صفحه ی 362).
پنجم ابی الهیاج اسدی است. که نام او حیان بن حصین است. هرچند تضعیفی درباره ی او نیست ولی ترمذی صاحب سنن از نقل احادیث او خود داری کرده و در مجموع صحاح سته جز این یک حدیث از او نقل نشده است. (تهذیب التهذیب جلد 3 صفحه ی 67) 
البته در نقد این روات غیر از ابن حجر در تهذیب التهذیب ، شمس الدین ذهبی هم در کتاب میزان الاعتدال   مطالبی نقل کرده که اهل تحقیق مراجعه خواهند کرد. بنابراین روایت   از اعتبار ساقط گردید . البته برای تکمیل بحث اشاره ای هم به دلالت آن میکنیم.
ثانیا دلالت این حدیث مشکل دارد: 
اما معنای حدیث هم ربطی به تخریب گنبد و بارگاه ندارد. زیرا عبارت مورد بحث از دو کلمه تشکیل شده که در صورت فهم آن دو میتوان دانست که اساسا معنای آن تخریب قبور نیست . آن دو کلمه عبارتند از (مشرفا ) و (سویته) .
مشرف از کلمه ی شرف آمده به معنای علو و بلندی. مثلا عرب به انسانهای دارای نژاد ، شریف میگوید.یا به کوهان شتر که از سایر اعضا بلندتر است (شرف الابل) میگوید. اکنون سوال اینجاست که مراد از مشرف در این عبارت چیست؟! آیا هر نوع بلندیی مراد است یا بلندی خاصی؟! فهم آن در گرو فهم کلمه ی دوم است.
اما کلمه ی (سویته ) از ماده ی تسویه گرفته شده و در ادبیات عرب دو کاربرد دارد. گاهی یک مفعولی استعمال میشود و گاهی دو مفعولی. و اگر دو مفعولی استعمال شود مفعول دوم معمولا با حرف (ب) همراه میگردد. و اگر دو مفعولی باشد برای مقایسه ی دو چیز باهم استعمال میگردد. مثلا وقتی دو خط را با هم برابر میکشند گفته میشود (سوی هذا بهذا) یعنی این خط با آن خط برابر شد. به خلاف آنجا که یک مفعولی استعمال میشود زیرا در این هنگام در مقام مقایسه ی دو چیز نیستیم بلکه مراد این است که سطح آن یک شی را صاف کرده ایم. مثلا نجار وقتی روی سطح یک چوب را صاف میکند میگوید: (سویت الخشب) یعنی روی چوب را صاف کردم.
با توجه به این مقدمه اکنون باید دانست که مراد از این روایت چیست؟! همانطور که از متن روایت پیداست این استعمال یک مفعولیست و در مقام مقایسه نیست. لذا معنای آن هم این است که باید روی قبر را از کجیها  صاف کرد و نه اینکه  قبر را با زمین برابر کرد. زیرا اگر مراد این بود که قبر با زمین برابر شود باید میفرمود که (سویت القبر بالارض) اما عبارت این نیست.
اتفاقا اگر از نزدیک قبور وهابیان را دیده باشید به صورت یک پشته از خاک ناهموار درست شده و این روایت از ساخت اینچنین قبور نهی میکند و دستور میدهد که سطح روی قبر نباید مانند پشت شتر باشد بلکه باید صاف باشد دقیقا مثل قبور شیعیان. بنابر این این روایت نمیگوید قبر را با زمین برابر کنید بلکه میگوید قبر را مسطح بسازید و نه شیب دار. 
البته شواهد دیگری هم گفته ی ما را تایید میکند. مثلا اجماع مسلمین چه شیعه و چه سنی اعتقاد دارند که مستحب است قبر یک وجب از زمین بلندتر باشد. علاوه بر کتب فقهی شیعه رجوع کنید به کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه جلد 1 صفحه ی 420 تا نظر همه ی فقهای اهل تسنن را در اینباره ببینید. پس نمیشود ادعا کرد این روایت حکم به برابری قبر با زمین میکند. از اینها گذشته اگر حتی بپذیریم که این روایت ادعای آنان را ثابت کند نهایتا باید حکم به تخریب قبر میدادند و نه اینکه حکم به تخریب بنای روی آن و گنبد و حجره ی آن.
لذا ابن حجر در ارشاد الساری جلد 2 صفحه ی 468 ضمن تاکید استحباب مسطح بودن روی قبر مینویسد: (منظور از حدیث آبی الهیاج آن نیست که قبر با زمین یکسان باشد بلکه   مقصود آن است که روی قبر صاف و مسطح گردد ، هرچند خود قبر بلندتر از زمین باشد).
نتیجه: حدیثی که وهابیان با استناد به آن قبور و حرم امامان بقیع را خراب کردند ، هم از حیث سند مشکل دارد و هم از حیث دلالت . و معنای آن هرگز تخریب قبور نبوده و نیست.

  • مدیر

بسم الله الرحمن الرحیم

با توکل بر خدا و استعانت از وجود مبارک قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان (عج)، قصد داریم تا در حرکتی مبارک و طی سلسله مباحثی، به شبهات مطرح شده توسط وهابیت و بعضی اهل سنت مغرض، پاسخ دهیم. آنهم از طریق قرآن و کتب خودشان. شما عزیزان نیز با به اشتراک گذاشتن این مباحث، در ثواب کثیر این امر خیر شرکت کنید و دریچه های نور را به روی افراد بیشتری بگشایید. ان شاء الله که مفید فایده باشد.

برای شروع به سراغ مبنایی ترین تفاوت تشیع و اهل سنت می رویم.

تذکر:

چند کلمه حرف رک با غیر شیعیان: اگر شیعه نیستی و داری این رو میخونی، بدون که با مطالعه کردن این مقاله، حجت بر تو تمام میشه. یعنی طبق حدیث پیامبر، وقتی که اون دنیا کنار حوض کوثر، پیامبر ازت پرسید که چرا پیرو اهل بیتم نشدی، دیگه نمیتونی بگی که: حقیقت رو بهم نگفتن و از چیزی خبر نداشتم و مطالعه نکردم و... . پس یا متن پایین رو نخون و غیر شیعه بمون، یا اگر خوندی باید بهش عمل کنی. وگرنه اون دنیا دیگه کسی به دادت نمیرسه و پشیمونی فایده نداره. از ما گفتن بود.

______________________

طرح شبهه: تقریبا تمامی اهل سنت و وهابیت بر این عقیده هستند که پیامبر (ص) پس از وفاتشان، برای امت اسلامی جانشینی تعیین نکردند و مردم را به حال خودشان رها کردند و از دنیا رفتند.

شیعه این حرف را قبول ندارد. برای اثبات ولایت و خلافت امیر المومنین (ع) از بسیاری از احادیث در کتب شیعه می گذریم و به قرآن و کتب اهل سنت اکتفا می کنیم تا این ادعا مورد قبول اهل سنت نیز واقع شود. برای پاسخ، 3 آیه از قرآن و 3 روایت از کتب معتبر اهل سنت ذکر می کنیم. شرح آیات هم از کتب معتبر اهل سنت است.


پاسخ شبهه: 

الف . قرآن: 1- آیه ولایت: « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعُونَ » سوره مائده آیه 55

ولی شما خداست و پیغمبر خدا و آن کسی که ایمان آورده، نماز می‌خواند و در حال رکوع صدقه می‌دهد.

یک روایت از ابن جریر طبری است که می‌گوید: انما ولیکم الله، در حق علی نازل شده است.

تفسیر طبری جلد 6 صفحه‌ی 288.

همچنین ابن ابی حاتم نقل می‌کند که: علی (ع) در حال رکوع انگشتر خود را به سائل دادند و آیه‌ ی 55 سوره‌ی مائده نازل شد.

تفسیر ابن ابی حاتم جلد 4 صفحه‌ی 1162.

و همچنین آلوسی وهابی می‌گوید: غالب علما بر‌این عقیده هستند که این آیه در حق علی نازل شده است.

روح المعانی جلد 6 صفحه‌ی 167 یا 168.

روح المعانی جلد 6 صفحه 186.

از نظر لغوی هم خداوند ولایت را برای خود و پیغمبر و علی یکنواخت اثبات کرده است چون اگر ولایت خدا با ولایت پیغمبر و علی تفاوت داشت کلمه‌ی ولی باید تکرار می‌شد.

این سه دلیل بر‌این که این آیه در حق امیر المؤمنین (ع) نازل شده است.


2- آیه ابلاغ: « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ »

ای پیغمبر ابلاغ کن به مردم آن چه را بر‌تو نازل شده است، اگر ابلاغ نکنی به هیچ وجه رسالت الهی را انجام نداده ای. سوره مائده آیه 67

ابن ابی حاتم در تفسیرش جلد 14 صفحه‌ی 1172 می‌گوید: این آیه‌ در حق علی نازل شده است.

و همچنین آلوسی وهابی در تفسیرش از ابن مردویه از عبد الله بن مسعود نقل می‌کند که می‌گوید: ما در عهد پیغمبر این آیه را این چنین می‌خواندیم: ای پیغمبر به مردم ابلاغ کن که، إن علیا ولى المؤمنین

روح المعانی، ج 6، ص 193

علی ولی امر مؤمنین است و اگر ابلاغ نکنی رسالت حق را انجام نداده ای.


3-آیه اکمال: « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا » سوره مائده آیه 3

امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.

خطیب بغدادی در تاریخ بغداد جلد 8 صفحه‌ی 284 می‌گوید:

این آیه در حق علی نازل شد، در غدیر خم بعد از این که پیغمبر علی بن ابی طالب را نصب کرد و عمر بن خطاب هم آمد گفت:

مبارک است مبارک است، ای پسر ابوطالب امروز مولای من و مولای همه‌ ی مسلمان ها هستی. در این هنگام بود که آیه‌ی 3 سوره‌ی مائده نازل شد.

در کتاب أسد الغابه و البدایه و النهایه می‌گوید: عمر بن خطاب گفت:

أَصبحت الیومَ وَلِیّ کل مؤمن

اسد الغابة، ج 4، ص 118 و البدایة والنهایة، ج 7، ص 350

تو امروز ولی امر همه‌ی مؤمنین هستی.


ب . روایات: 1- حدیث ولایت: پیغمبر اکرم به علی بن ابی طالب فرمود:

وهو ولی کل مُؤْمِنٍ بعدی

مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 437

علی ولی امر کل مؤمنین بعد از من است.

حاکم نیشابوری هم می گوید: این حدیث به شرط شیخین (بخاری و مسلم) صحیح است. و همچنین می افزاید: در غدیر خم هم نبی اکرم فرمود:

من کنت ولیه فإن علیا ولیه

المستدرک على الصحیحین، ج 2، ص 141


2- حدیث خلافت: پیغمبر اکرم فرمود: و أنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی

السنة لابن أبی عاصم، ج 2، ص 565

تو خلیفه من در حق همه‌ی مؤمنین هستی.

الألبانی هم می‌گوید: سندش صحیح است.

ضلال الجنه . جلد 2 . صفحه‌ی 337


3- حدیث امامت: حاکم نیشابوری در مستدرک می‌گوید: أنه سید المسلمین و إمام المتقین وقائد الغر المحجلین

المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 148

علی امام متقین است.

خوارزمی هم می‌گوید پیغمبر فرمود:

أنت امام کل مؤمن ومؤمنة وولی کل مؤمن ومؤمنة بعدی

المناقب، الموفق الخوارزمی، ص 61

تو امام تمام مؤمنین و مؤمنات هستی.

________

بنده حقیر، ولایت امیر المومنین (ع) رو از قرآن و کتب برادران اهل سنت اثبات کردم. حالا پذیرفتن و نپذیرفتن این امر، به خود شخص بر می گرده.

برادران و خواهران سنی، اگر شما هم دلیلی بر حق بودن مذهب خودتون دارید، بفرمایید تا استفاده کنیم.

قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ

اگر راست می گویید، دلیل بیاورید.

یا علی مدد... .

  • مدیر