شناخت وهابیت

...پایگاهی جهت شناخت فرقه ضاله ی وهابیت

شناخت وهابیت

...پایگاهی جهت شناخت فرقه ضاله ی وهابیت

۲۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

طوفان دیروز عصر تهران یک چیز را به آدم یادآور می شود...


یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ...


اى انسان، چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟؟


  • مدیر

خدایی که وهابی ها ترسیم کرده اند خدای جذابی است. خدایی که به اعتراف صریح صالح بن فوزان، از علمای وهابی، همه چیز دارد جز عورت و ریش (نعوذ با الله). خدایی که از آسمان به زمین می آید. خدایی که گریه می کند، و... .در این مطلب هم با خدایی آشنا می شوید که اهل شوخی با بندگان است.


ابن قَیم الجوزیه شاگرد ممتاز ابن تیمیه در کتاب خویش چنین نوشته است:

وخداوندت دستانش را پر آب کرده و جلوی بندگان آب می پاشد . این کار خداوند ثابت میکند که او (خداوند) دست دارد و آب پاشیدنش ثابت میکند که او خود فاعل کار است….

وَقَوْلُهُ ( «فَیَأْخُذُ رَبُّکَ بِیَدِهِ غَرْفَةً مِنَ الْمَاءِ فَیَنْضَحُ بِهَا قِبَلَکُمْ» ) فِیهِ إِثْبَاتُ صِفَةِ الْیَدِ لَهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ وَإِثْبَاتُ الْفِعْلِ الَّذِی هُوَ النَّضْحُ

زاد المعاد ج۳ ص۵۹۶


حالا انصافا کی مُشرکه؟! شیعیان که خدایی توصیف ناشدنی دارند؟

یا شما وهابی هایی که برای خدا اجزا قائل هستید؟

مگه روزی ده بار نمی خونید که: وَلَمْ یَکُنْ لَّهُ کُفُواً أَحَدٌ

پس چه طور امکان داره خدا دیده بشه و دارای اجزاء باشه؟


  • مدیر

رهبر انقلاب امروز در دیدار با امیر کویت...


  • مدیر

دنیای اسلام به تفکر احتیاج دارد

چرا عده ای نمی فهمند هدف دشمنان از شیعه هراسی و ایران هراسی چیست؟ مسلمانان را به اختلاف سرگرم می کنند تا رژیم صهیونیستی بر مشکلاتش فائق آید"


رهبر معظم انقلاب 6 خرداد ماه 1393


  • مدیر

اظهارات "سعد الدریهم" در صفحه توییتر خود در خصوص "یزید بن معاویه" واکنش های گسترده ای را در محافل عربستانی به دنبال داشت.

روزنامه اینترنتی "المرصد" در عربستان نوشت: "سعد الدریهم خلیفه اموی یزید بن معاویه را سزاوار نفرین توصیف کرد."

بر اساس این گزارش، الدریهم گفته است که یزید بن معاویه با عمل زشت خود علیه مردم "مدینه"، سزاوار لعن و نفرین است، و این کار او باعث می شود تا روز قیامت نفرین شود.

موضع مطرح شده از سوی الدریهم با اعتراضهایی از سوی محافل عربستانی همراه شده است، چرا که اکثر آن ها خواستار احترام گذاشتن به خلفای اموی و خودداری از پرداختن به اشتباهات آن ها هستند.


  • مدیر

حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام هشتم ذیحجه سال ۶۰ هجری قمری و زمانی که قافله امام حسین علیه‌السلام قصد ترک مکه مکرمه را داشت، خطبه‌ای در ستایش از سیدالشهدا (علیه السلام) ایراد فرمود.


بنام خداوند بخشنده مهربان


سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش ( امام حسین علیه‌السلام) مشرف کرد؛ کسی که دیروز بیت بود،امروز قبله گردید.


ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می‌بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه کسی نزدیکترین به این خانه است؟


اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان پرواز می‌کرد؛ قبل از اینکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش را استلام می‌کند.


اگر خواست مولای من که خواست خداوند رحمن است نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می‌آید نازل می‌شدم.


آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالی که الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات.


هیهات؛ بنگرید سزاوار است از چه کسی پیروی کنید، به کسی که شراب می‌نوشد یا کسی که صاحب حوض و کوثر است؛

کسی که در خانه وحی و قرآن است یا کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است؛

و یا کسی که در خانه اش نزول آیات و آیه تطهیر است.


شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که اراده قتل پیامبر صلی الله علیه و آله را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و این حیله برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام زنده بود ممکن نشد.

پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسین علیه السلام تا وقتی که من زنده‌ام؟

بیایید تا به راهش آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به کشتن من کنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید.

خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان باد.


  • مدیر

این کتاب توسط دکتر محمود سید صبیح نگاشته شده است. وی در این کتاب به خطاهای ابن تیمیه و به عبارت دیگر به موارد مخالفت وی با مسلمانان پرداخته است. دکتر سید صبیح در مقدمه این کتاب چنین می نویسد: ( پیامبر گرامی اسلام در نزد ما دارای مقام عظیمی می باشد در حالی که گروهی که خود را منتسب به اسلام و مدافع اسلام معرفی می کنند متعرض شخصیت پیامبر شده اند.) در جای دیگر چنین می نویسد: ( من در کتب مبتدعین امروز تتبع کردم و دیدم منشا کلمات ایشان، ابن تیمیه است لذا حدود چهل هزار صفحه از نوشته های ابن تیمیه را بررسی کردم و موارد متعددی از خطاهای وی را نسبت به رسول خدا و اهل بیت ایشان و صحابه یافتم. و از آنجا که شان رسول خدا نزد ما از ابن تیمیه بالاتر است این موارد را در این کتاب جمع کردم.)

مولف سه عنوان از خطاهای ابن تیمیه را در این کتاب جمع کرده است: درباره اهل بیت و صحابه، زیارت پیامبر، مقام نبوت.

سید صبیح ذیل هر مساله ابتدائا کلمات ابن تیمیه را ذکر می کند و بعد به نقد آن توسط آیات و روایات مناسب به طور اجمال می پردازد.

در ادامه به برخی از خطاهای ابن تیمیه که در این کتاب ذکر شده اشاره می کنیم:

- حزن بر پیامبر بی فائده است.

- ابن تیمیه منکر فضائل حضرت زهراء (س)

- ابن تیمیه غضب حضرت زهراء را به غضب منافقین تشبیه می کند.

- ازدیاد ثواب اعمال همسران پیامبر به سبب تقوای ایشان است نه همسری پیامبر.

- ایمان حضرت خدیجه (س) کامل نبود.

- ابن تیمیه هجرت حضرت علی(ع) را برای خدا نمی داند بلکه برای تزویج با حضرت فاطمه (س) معرفی می کند.

- ابن تیمیه امام علی (ع) را فاسد معرفی می کند.

- و ….

مولف بیش از ۹۰ مورد از خطاهای ابن تیمیه را در این کتاب مطرح کرده است.

وی در خاتمه این کتاب از اتباع ابن تیمیه می خواهداجماعاتی را که ابن تیمیه در برخی مسائل مدعی شده است را ثابت کنند.

حجم: 15 MB

http://www.nbasirat.ir/up/uploads/138538178321.pdf


  • مدیر
راز شیعه شدن دکتر سید محمد تیجانی {عالم بزرگ وهابیت در سالهای اخیر و استاد دانشگاه سعودی } 
دکتر سید محمد تیجانی سماوی[1]
از اهالی شهر «قفصه» (یکی از شهر‌های تونس) است. وی مطابق دین خاندان و همشهری‌های خود، پیرو مذهب مالکی، از اهل تسنن بود.
پس از گذراندن دوره تحصیلات، در صف دانشمندان درآمد، و درباره مذهب حق از مذاهب اسلام، پژوهشی پی‌گیر، هوشمندانه و خستگی ناپذیر کرد؛ و در این راه مسافرت‌ها کرد، و در نجف اشرف به محضر آیت الله العظمی خوئی(ره) و شهید آیت الله سید محد باقر صدر(ره) رسید، و پس از بررسی‌های فراوان، عمیقا به تشیع گروید و رسما شیعه شد، و شرح گرایش خود را در کتاب ارزشمندی که تألیف کرده، به نام «ثم اهتدیت»[2] تبیین کرد، و کتاب‌های دیگری نیز تألیف کرده است، از جمله کتابی به نام مع‌الصادقین که در این کتاب با طرح چندین بحث و استدلال، حقانیت مذهب تشیع را ثابت کرده است.
مناسب است در این کتاب به ذکر چند نمونه از مناظرات او و راز‌های شیعه شدن او بپردازیم:
  • مدیر


د

ر 8 شوال  1344 هجری قمری وهابیان در اقدامی گستاخانه به قبرستان بقیع ریختند و گنبد و بارگاه 4 امام معصوم و فرزندان پیامبر را تخریب کردند. همان روز برای قانع کردن افکار عمومی در روزنامه ی ( ام القری) پرسش و پاسخی به چاپ رسید که در آن بر لزوم تخریب گنبد و بارگاه  استدلال شده بود. 
مهمترین دلیل آنان استدلال به یک روایت بود که آن در صحیح مسلم جلد 13 صفحه ی 61 کتاب الجنایز آمده است. اکنون به متن روایت دقت کنید: 
وکیع عن سفیان الثوری عن حبیب بن ابی ثابت عن ابی وایل  عن ابی الهیاج الاسدی، قال: قال لی علی بن ابی طالب الا ابعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله، ان لا تدع تمثالا الا طمسته و لا قبرا مشرفا الا سویته.
یعنی: ابی الهیاج اسدی گفت: مولا علی (ع) به من فرمود: آیا دوست داری تو را به کاری برانگیزم که پیامبر مرا به آن دستور داد؟! پس از کنار هیچ تصویری مگذر مگر آنکه آن را محو کنی و از کنار قبری مگذر مگر آنکه آن را صاف کنی.
وهابیان به قسمت  دوم این روایت استدلال کردند که باید قبور را و گنبد و بارگاه را تخریب کرد. اکنون به بررسی این روایت در دو بعد سند و دلالت میپردازیم.  
اولا سند این روایت مشکل دارد: 
همانطور که در متن آمد مسلم این روایت را به واسطه ی پنج نفر از پیامبر نقل کرده. که هر پنج نفر از دیدگاه رجال شناسان مهم اهل تسنن دارای مشکلاتی هستند.
نفر اول که وکیع است احمد بن حنبل حدیث شناس بزرگ اهل تسنن معتقد است او در 500 حدیث خطا کرده. و آشنایی کامل با حدیث نداشته.( ابن حجر در تهذیب التهذیب جلد 11 صفحه ی 125). 
نفر دوم سفیان ثوریست که ابن حجر، رجالی  مشهور اهل تسنن او را مدلس - دزد حدیث- میداند و از ابن مبارک نقل کرده که او حدیث نقل میکرد من که رسیدم دیدم او در نقل خود تدلیس میکند همین که مرا دید از کار خود خجالت کشید. (تهذیب التهذیب جلد 4 صفحه ی 115).
نفر سوم حبیب ابن ابی ثابت است  که ابن حبان از عطا نقل میکند که او در حدیث تدلیس - دزدی - میکرد و از احادیث او پیروی نمیشود. (تهذیب التهذیب جلد 2 صفحه ی 178).
چهارم ابو وایل است که نام او شقیق بن سلمه ی اسدی کوفیست. و با علی بن ابیطالب سر سنگین بوده است. (تهذیب التهذیب جلد 4 صفحه ی 362).
پنجم ابی الهیاج اسدی است. که نام او حیان بن حصین است. هرچند تضعیفی درباره ی او نیست ولی ترمذی صاحب سنن از نقل احادیث او خود داری کرده و در مجموع صحاح سته جز این یک حدیث از او نقل نشده است. (تهذیب التهذیب جلد 3 صفحه ی 67) 
البته در نقد این روات غیر از ابن حجر در تهذیب التهذیب ، شمس الدین ذهبی هم در کتاب میزان الاعتدال   مطالبی نقل کرده که اهل تحقیق مراجعه خواهند کرد. بنابراین روایت   از اعتبار ساقط گردید . البته برای تکمیل بحث اشاره ای هم به دلالت آن میکنیم.
ثانیا دلالت این حدیث مشکل دارد: 
اما معنای حدیث هم ربطی به تخریب گنبد و بارگاه ندارد. زیرا عبارت مورد بحث از دو کلمه تشکیل شده که در صورت فهم آن دو میتوان دانست که اساسا معنای آن تخریب قبور نیست . آن دو کلمه عبارتند از (مشرفا ) و (سویته) .
مشرف از کلمه ی شرف آمده به معنای علو و بلندی. مثلا عرب به انسانهای دارای نژاد ، شریف میگوید.یا به کوهان شتر که از سایر اعضا بلندتر است (شرف الابل) میگوید. اکنون سوال اینجاست که مراد از مشرف در این عبارت چیست؟! آیا هر نوع بلندیی مراد است یا بلندی خاصی؟! فهم آن در گرو فهم کلمه ی دوم است.
اما کلمه ی (سویته ) از ماده ی تسویه گرفته شده و در ادبیات عرب دو کاربرد دارد. گاهی یک مفعولی استعمال میشود و گاهی دو مفعولی. و اگر دو مفعولی استعمال شود مفعول دوم معمولا با حرف (ب) همراه میگردد. و اگر دو مفعولی باشد برای مقایسه ی دو چیز باهم استعمال میگردد. مثلا وقتی دو خط را با هم برابر میکشند گفته میشود (سوی هذا بهذا) یعنی این خط با آن خط برابر شد. به خلاف آنجا که یک مفعولی استعمال میشود زیرا در این هنگام در مقام مقایسه ی دو چیز نیستیم بلکه مراد این است که سطح آن یک شی را صاف کرده ایم. مثلا نجار وقتی روی سطح یک چوب را صاف میکند میگوید: (سویت الخشب) یعنی روی چوب را صاف کردم.
با توجه به این مقدمه اکنون باید دانست که مراد از این روایت چیست؟! همانطور که از متن روایت پیداست این استعمال یک مفعولیست و در مقام مقایسه نیست. لذا معنای آن هم این است که باید روی قبر را از کجیها  صاف کرد و نه اینکه  قبر را با زمین برابر کرد. زیرا اگر مراد این بود که قبر با زمین برابر شود باید میفرمود که (سویت القبر بالارض) اما عبارت این نیست.
اتفاقا اگر از نزدیک قبور وهابیان را دیده باشید به صورت یک پشته از خاک ناهموار درست شده و این روایت از ساخت اینچنین قبور نهی میکند و دستور میدهد که سطح روی قبر نباید مانند پشت شتر باشد بلکه باید صاف باشد دقیقا مثل قبور شیعیان. بنابر این این روایت نمیگوید قبر را با زمین برابر کنید بلکه میگوید قبر را مسطح بسازید و نه شیب دار. 
البته شواهد دیگری هم گفته ی ما را تایید میکند. مثلا اجماع مسلمین چه شیعه و چه سنی اعتقاد دارند که مستحب است قبر یک وجب از زمین بلندتر باشد. علاوه بر کتب فقهی شیعه رجوع کنید به کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه جلد 1 صفحه ی 420 تا نظر همه ی فقهای اهل تسنن را در اینباره ببینید. پس نمیشود ادعا کرد این روایت حکم به برابری قبر با زمین میکند. از اینها گذشته اگر حتی بپذیریم که این روایت ادعای آنان را ثابت کند نهایتا باید حکم به تخریب قبر میدادند و نه اینکه حکم به تخریب بنای روی آن و گنبد و حجره ی آن.
لذا ابن حجر در ارشاد الساری جلد 2 صفحه ی 468 ضمن تاکید استحباب مسطح بودن روی قبر مینویسد: (منظور از حدیث آبی الهیاج آن نیست که قبر با زمین یکسان باشد بلکه   مقصود آن است که روی قبر صاف و مسطح گردد ، هرچند خود قبر بلندتر از زمین باشد).
نتیجه: حدیثی که وهابیان با استناد به آن قبور و حرم امامان بقیع را خراب کردند ، هم از حیث سند مشکل دارد و هم از حیث دلالت . و معنای آن هرگز تخریب قبور نبوده و نیست.

  • مدیر